| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
شکست،بزرگراه پیروزی است.تام واتسون گفته است که:((اگر می خواهید موفق باشید شکست هایتان باید دو برابر شود.))
اگر اهل مطالعه ی تاریخ باشید درخواهید یافت که قصه ی موفقیت ها،دنباله ی داستان شکست های بزرگ است.اما مردم
شکست ها را نمی بینند.آن ها فقط یک روی سکه را می بینند و می گویند که طرف شانس آورده.اودریک مکان و زمان
مناسب قرار گرفته است.
اجازه دهید زندگی فردی راباشما درمیان بگذارم.اومردی بود که در سن 21 سالگی درانتخابات شکست خورد؛دوباره در سن 24 سالگی درشغلش شکست خورد؛درسن 26 سالگی معشوقه اش را از دست داد؛درسن 34 سالگی درانتخابات کنگره بازنده شد؛درسن 45 سالگی درانتخابات سناتوری شکست خورد؛درسن 47 سالگی در تلاش برای معاونت ریاست جمهوری شکست خوردُ؛درسن 49 سالگی در انتخابات سناتوری شکست خوردودر سن 52 سالگی به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد.
این مرد آبراهام لینکلن بود.
آیا باید او را یک شکست خورده بنامیم؟اومی توانست همه چیز را رها کند،اما برای لینکلن شکست یک راه فرعی بود نه پایان راه.
در1913 لی فورست مخترع لامپ خلا از جانب دادگاه ایالتی به جرم شیادی برای اغوای مردم به خریدن سهام شرکتش بااین ادعا که او می تواند صداهای آن ها را از زیر اقیانوس انتقال دهد مجرم شناخته شد.او دربین مردم تحقیر شد.می توانید تصور کنید که دنیای امروز بدون اختراع او چه وضعی داشت.
دردهم دسامبر سال 1903 سردبیر نیویورک تایمز برادران رایت را به این خاطر که می خواستند ماشینی بسازند که سنگین تر از هواست ولی می تواند پرواز کند مورد تمسخر قرار داد.یک هفته بعد از آن بود که در((کیتی هاوک))برادران رایت پرواز مشهورشان را انحام دادند.
کلنل ساندرز در 65 سالگی با یک ماشین قراضه و یک چک 100 دلاری اداره ی تامین اجتماعی به این نتیجه رسید که باید کاری انجام دهد.اونصیحت مادرش را به یادآورد وبه دنبال خرید و فروش رفت.قبل از اینکه سفارش اولین خریدش را بگیرد فکر می کنید چند در را کوبید؟تخمین می زنند که بیش از هزار دررا قبل از اولین سفارش خرید،زده بود.چه تعدادی از ما پس از سه بار،ده بار و یاهزار بار تلاش می گوییم که من تا حدی که می توانستم تمام تلاش خودم را انجام دادم؟
والت دیزنی به خاطر سن وسال کمش از سوی بیشتر سردبیران روزنامه ها پذیرفته نشد.آن ها می گفتند که او بی استعداد است.روزی کشیشی ازاو خواست تا در کلیسا چند تصویر بکشد.این گونه بود که دیزنی از آلونک پر از موشی درمجاورت آن کلیسا بود پروبال گرفت.
انسان های موفق کارهایی بزرگی انجام نمی دهند بلکه آن ها کارهای کوجک را به طریقی بزرگ انجام می دهند.
روزی یک کودک چهارساله ی ناشنوا درحالی که یادداشتی از معلمش در جیب داشت به خانه آمد.((تامی شما برای یادگیری،خیلی عقب مانده است،او رابه مدرسه نفرستید))مادرش نوشته را خواند وجواب داد:((تامی من برای یادگرفتن عقب مانده نیست،من خودم به او یاد می دهم))تامی بزرگ شد و توماس ادیسون بزرگ شد.توماس ادیسون تنها سه ماه آموزش رسمی دید.او نسبتا ناشنوا بود.
هنری فورد فراموش کرده بود در اولین ماشینی که اختراع کرده بود دنده ی عقب بگذارد.
آیافکر می کنید که این افراد شکست خورده اند؟آن ها با وجود مشکلات،پیروز شدند نه درغیاب آن ها.اما به نظر دیگران آن ها فقط شانس آورده اند.
تمام داستان های موفقیت، به نوعی داستان های شکست های بزرگ نیز هستند.تنها تفاوت این دو دراین است که موفق ها هرقت زمین خورده اند،بلند شده اند.این امر پیروزی نامیده می شود نه شکست.ماهمواره باید بیاموزیم و به جلو حرکت کنیم.پس از شکست ها درس بگیرید وبه پیش بروید
درسال 1914 توماس ادیسون در سن 67 سالگی کارخانه اش را که نزدیک به یک میلیون دلار ارزش داشت دریک آتش سوزی ازدست داد.بیمه اش بسیار اندک بود.ادیسون به حاصل سالیان عمرش که درمیان شعله های آتش درحال سوختن بود نگاهی افکند وگفت:((ارزش بزرگی در این حادثه است.این آتش تمام اشتباهاتم را سوزاند.خدایا سپاسگزارم ما می توانیم از اول شروع کنیم))علی رغم آن فاجعه،سه هفته بعد او گرامافون را اختراع کرد.چه طرز فکری!!!!